عواملی که باعث بروز احساسات منفی در ما میشوند، معمولاً نشانگر هستند تا سببی، اختلاف میان ما با یک دوست و یا یک عزیز، یک مشکل جسمی، یک مانع و یا یک خبر ناگوار در روزنامه.
اکنون موارد زیر را بخوانیم و جهت پشت سر گذاشتن ناامیدی، از مطالب قدرتمند بهره ببریم:
۱. هر گاه دلگیر و ناامید شدید، این دو سؤال را از خود بپرسید: رویداد برانگیزندهٔ این احساس در من چه بوده است؟ و این که این رخداد با چه چیزهایی مرتبط است؟
پرسش دوم مهم است. عاملی که ما را حقیقتاً مکدر و ناراحت میکند، رویداد و موضوع جاری نیست، بلکه عمدتاً چیزی در گذشتۀ دور و یا نزدیک ما است، چیزی موجود در ناخودآگاه ما که سبب ناراحتی ما میشود.
آگاهی یافتن از این جنبهٔ عمیق مشکلات، نخستین گام در جهت حل علل زیربنایی رویدادها است.
۲. نکوهش عملکردهای گذشته و ترس از وقایع آینده. اما آگاه باشیم که گذشته یک خاطره است و آینده نیز عمدتاً به نحوهٔ عملکرد و نگرش ما در زمان حال بستگی دارد. بنابراین در زمان حال بیاندیشید، سخن بگویید و عمل کنید.
۳. نظرات غالب خود را تغییر دهیم. نظرات ما با چیزها و افرادی که به تجربهٔ خود وارد میسازیم، ارتباط دارد. چنانچه اگر منفیباف و بدبین باشیم، بسیار لازم است خود را تغییر دهیم و خوشبینانهتر به مسائل پیرامون خود نگاه کنیم.
۴. قدرشناس باشید. شاید بگویید من چیزی ندارم که سپاسگزار آن باشم. اما چنانچه شما این مقاله را مطالعه میکنید، پس احساس دارید، قادرید بیاندیشید، بیآموزید، رشد کنید و برای آیندۀ خود تصمیم بگیرید.
۵. موقعیت شما، طاقتفرسا است. شغل خود را از دست دادهاید، از فرد محبوب خود جدا شدهاید؟ بیپول هستید و یا از بیماری رنج میبرید؟ کاملاً طبیعی است که در این شرایط احساس خوب نداشته باشید. اگر خواهان آن هستید که وضعیت و شرایط خود را تغییر دهید، از خود سؤال کنید که این وضعیت چه چیزی به شما میآموزد؟ و چگونه میتوانید از آن درس بگیرید؟ و به سمت جلو حرکت کنید. یک قانون جهانی در اینجا حاکم است: قانون اقتضا و تناسب: هر اتفاقی که در زمان حال در زندگی انسان به وقوع میپیوندد، متناسب با نیاز او برای رشد و بالندگی است. به خاطر داشته باشیم، درسها را تا زمانی که کاملاً فرا نگرفته باشیم، مجدداً تکرار خواهند شد.
۶. قانون جذب و تمرکز را به یاد داشته باشیم.
۷. پذیرش واقعیت. ما یاد گرفتهایم تا سؤال کنیم، تردید کنیم و به چالش بکشیم. مفروضات، حقایق، منطق و استنتاجها ابزارهای ما در هدایت زندگیمان میباشند. اما به چه بهایی؟ آیا زندگی کوششی است برای همواره درستاندیش بودن و مطابق اصول حرکت کردن؟ واقعیت آن است که ما خودانگیختگی را با قطعیت و یقین مبادله میکنیم. ما خود را از "غیرمنتظرهها" جدا میسازیم که هرگز نباید مرتکب اشتباهی شویم.
۸. انتهای مارپیچ. آیا تاکنون سلسلهای از وقایع ناگوار را تجربه کردهاید؟ و به خود گفتهاید پس چه زمان این بدبیاریها پایان مییابند؟ اما زندگی برنامهای است برای تعلیم و آموزش دائمی که گرچه بتوانیم آنها را به تأخیر اندازیم، اما هرگز نمیتوانیم مانع به وقوع پیوستنشان شویم، "درسهایی که از تجارب کسب میکنیم." هر چند ممکن است ماهیت درسها برای افراد مختلف متفاوت باشد، اما نیاز یادگیری در همۀ افراد یکسان است. درسها به ما میآموزند که هر ایده، نگرش، عقیده و مفهوم غیرمنطقی و نامعتبر را رها سازیم. بایستی یاد بگیریم تا ایدههای نو را جایگزین ایدههای کهنه و منسوخ کنیم.
۹. نقش پارادوکسها. دنیا مملو از تناقضها است. پایان و نتیجههای غیرمنطقی و ناعادلانه و رویدادهایی که نباید اتفاق میافتادند. بنابراین به آنچه میخوانیم و یا میشنویم، کمتر اعتماد کنیم و واقعیات عینی جهان را فرابگیریم.
۱۰. به خاطر داشته باشید که دایرۀ کنترل ما به خودمان محدود میشود. یعنی صرفاً کاری که انجام میدهیم، سخنانی که بیان میکنیم، نوع واکنش ما به دیگران و رویدادها، نوع تفکر ما، کاری که انجام میدهیم (شغل)، دوستانی که برمیگزینیم، سلامت جسم ما (با رعایت نوع رژیم غذایی، ورزش، مصرف نکردن سیگار و مواد مخدر، خواب و انجام چکآپهای دورهای)، انتخاب محیط زندگی خودمان، زمان (چگونه زمان خود را مدیریت میکنید)، میراث ما (تمام اعمال، سخنان و دانشی که در راه خدمت به دیگران، با آنها به اشتراک گذاردهایم).
۱۱. دیگر زمان آن فرا رسیده که هر کاری که تمایل دارید را انجام دهید. برای یک لحظه تصمیم بگیرید تا خودخواهترین انسان باشید و به چیزی که مدتها است آرزوی انجام دادن و یا به دست آوردنش را دارید جامۀ عمل بپوشانید.
۱۲. به خاطر داشته باشید که شما تنها نیستید. با توجه به نوع مشکلی که با آن دست و پنجه نرم میکنید، یقین داشته باشید میلیونها انسان در سراسر جهان، مشابه مشکل شما را در حال تجربه کردن میباشند.

